دست نوشته های یخی
به نام نامی که جز نام او نامی نیست...
شهلام

شهلام

شه خفریا؟!

به!

ببجخید دیر آپیدم!

سه شمبه ای ک تهطیل بودیه رفته بودیم تیان!(تهران)

تورو خدا! الان دوجتای تهرانیم اس ندین قهر کنیناااا !

ب خدا بعدظهر رسیدم سریع رفتیم عروسی  ، فرداییش صب هم پرواز داشتیم :(

ب خدا وق نمیکردم بیام ببینمتون.....شرمنده....:((((

خب! میگفتیم!

رفتیم عروسی ، درون عروسی داشتم واسه خودم می فرکیدم ک یکهو دیدم گونه هام خیس شدیه.....:(((

فرض کن همه در حال رقص بودن!

رو کردم ب سمت مام و با کلی عذرخواهی ازش خواهش کردم برگردیم .....

بلاخرهههههههه

ساعت11 برگشتیم!خب ساعت 10 تازه شرو شده بود!!!!

بهدش تو فرودگاه بودیم ساعت 7صب بلیط داشتیم

ی خانومه عرب بودیه ، مامی ما هم جوگیر!

هی باش عربی می حرفید!!!!

منم ک عربیم زیر صفر تشریف داره!حرصم در اومده بود!

یکم رو کردم اونور دیدم هی فای من!

تیم ملی!!!

منتها تیم ملی نوجوانان بود....:(((

ضدحال خوردم :دی

آجور؟!ناجوووووور !!!

بهدشم ک با هواپیما قشنــــــــــــــگ استادیوم آزادی رو دیدم :)

(+از بقلش موقع رفتن ب عروسی رد شده بودیم)

من نمی دونم فلسفه ی خیار با کیک چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟!؟!؟!؟؟!؟!

اوخه 2غذای هواپیما خیار+کیک بود!!!!

داشتیم پیاده می گشتیم تا ب فرودگاه برسیم

ی لحظه حس فوتبالیست بودن بم دس داد!!!!

نیس پرسیا میومدن هی می دیدمشون......ی لحظه یاد خاطراتمان افتادم!!!

چمدونمون هم سر همون اولی اومد و سریع رسیدیم ب خانه!

3شب پشت سرهم نخسبیدم

و جالبم اینجاس ک اصلن هم خوابم نمیومد.....! بهد ک یکم خوابیدم و پاک یادم رف کلاس زبون دارم!!!

بهله!

کلاسم پرید!

شمبه ......روز کارنومه گرفتن!!!!

من چقد ب بکس تذکریدم ک بابا جان واسه ی هفته آذوغه جم کنین

لواس عید بخرین

تلویزیون قایم کنین

و فرک عوارض جانبی باشین!!!

جدی نمیگیرن بهد هی محروم می شن!!

منو بنگر چقد ریلکسم!!!!

اوره والا!

اصن عین خیالم نی ک مثلااااااااا کارنومه ای در کار بوده!

مامی هم ک بد تر از من!

ی روز هم دیرتر اومد ک کارنومه فیگیره!

+من یا گریه نمی کنم یا..............

خدا نکنه اون روی گریه کردنم بیاید!!!

داش کم کم میومداااا ! ک این جلسه ی شورا ب  دادم رسید......

اوووووووف!سردرد گرفتم!

کل کارارو ریخ سر من!

شکر نخوردم ک رئیس شورا شدم!

بم میگه در عرض ی روز فقط ی روز

متن تئاتر بیار+بکس رو آماده کن+مطلب بیار+مسابقه اجرا کن+بکس سرود اجرا کنن+ب22 نفر جایزه بدیم+.....

وااااااااای!

ی آدم در عرض ی روز چن کار باس انجام بده؟!

اصن چن کار میتونه انجام بده؟!

با4تا امتحان.........

+لواس محلی پوشیده بودیم!خخخخخخخخخخخخخ!

زیرا فستیوال غذا داشتیم.....بهله!!!!!

من چی درس کردم؟!!؟؟!؟

رولت مرغ+رولت اسفناج

همه فک می کردن شیرنیه!

آغا اصن هیچچچچچچ کدوم از غذاها رو نخوردم ک !

بالاسر غذای خودم وایساده بودم ، اولش ک ناظممون اومد3تا برداش

ن توروخدا تعارف نکنیا بیا بازم وردار!!!! :دی

بهدم ک ی لحظه سرم رو برگردوندم ببینم بقیه شی آوردن دیدم

هـــــــــــی!

هیچچچچی از غذام باقی نمونده!!

همه رو غارت نمودند!!

+باس واسه 1313نفر دستور تهیه غذامو بنویسم.........:|

+ی مرده اومده بود ، ی سمتی داش حالا نمی دونم شی بود!!!!

ازم پرسید میتونم این غذاهارو بخورم ؟

من: ن!

حالا 2باره رفته از ناظممون پرسیده و ناظممون هم با کمال اعتماد ب نفس میگه : ن!

اوخــــــی! چقد ضایع شد بدبخت! :)))))

+تفلد ناظممون بودیه.....کمی خوش گذراندیم......بهدشم رفتیم ادامه درون کلاس ترکوندیم! :))))

داریم کم کم ب ولن نزدیک میشویم......(ولنتاین)

3>

میخوام از همین جا ب تمام دوستانی ک از اول کودکی تا الان دوسشون داشتم ، ینی نسبت ب بقیه بیشتر دوس داشتمااااا! ن اینکه بقیه رو دوس ندارم

تشکر کنم+تربیک بگم

1 - شیـــــــــــــث جوووووونی

2 - کسایی ک دیگه نمی بینمشون :

مریم امیری – ثنا – سعیده – سوگند – مریم شماره2

3 - کسایی ک خدا رو شکر هنو هستن :

محدثه – مصی - حدیث – مرض – خانومه ایکس!

4 - درون نت:

آلاله – غزل - ستاره – پریسا – ساناز – هانیه – رها – زهرا – سعیده – مائده - یکتا و...

.

.

.

.

.

.

.

 

بم گفتی تو سخت ترین لحظه ها کنارتم........

دریغ از اینکه سخت ترین لحظه هارو خودت برام رقم زدی........

.

.

.

.

 

.

 

آدما رو از قدمت دوستاشون بشناس........

ن از تعداد دوستاشون.........

.

.

.

.

.

 

قلب عزیز لطفا خفه شو...........!

 

و توی همه ی کارا دخالت نکن!

 

انقد هم منت اینکه خون پمپاژ می کنی رو نذار!

 

اصلن نخواستم.........

 

  ب درک............

 

دیگه خون هم پمپاژ نکن.............

فقط خفه شو!........

 

نوشته شده توسط زکـیـــــــــــــــــه چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, (22:19) |
سیلیام

سیلیام

شوطورین؟!

خوفین؟!

این هفته با طعم پیتزا بود !

+استرس وحشتناک دربی! :(((

خب ، شرو میکنیم :

1

2

13

داشتم با عمم میحرفیدم ک مدیر گف: ما امسال واسه سال سوما خیلی آسون گرفتیم ، کلی هم بهشون نمره دادیم تا معدلشون بالا بیاد ، حتی خانوم اسکافــــــــــــی جیــــــــــــــــگر ک 25/0 هم نمیداد رو راضی کردیم 1نمره ب بچه ها بده ،

منم گفتم : واسه ما رو برعکس کردین دیگه؟!هم خیلی سخت گرفتین هم 25/0 هم ندادین!

گف: آره خب! سال دوم ک معدلش مهم نی!

منم گفتم : پ مام دیگه نمیخونیم! مهم نی دیگه! :))

بعد ک جلسه ی شورا داشتیم معاون پرورشیمون داش درباره جشن میحرفید ک دیدم یا ابالفضل!

مدیر اینجا شی کار میکنه!

من اصولن از کسی نمیترسما

اما نمیدونم شرا دستام میلرزید!!!

خلاصههههههه

کلی راجع ب مد حرفیدیم و خیر سرمون مکشل مد رو حلیدیم!!! :دی

خدا رحم کنه ب معدلم!

با این گندی ک زدم!

فیزیک – شیمی – زیست – عربی رو ب تمام معنا تریدم!!!

آغا از اول سال تا حالا من همیشه سر زنگ این معلم جغدمون داشتم میگریستم !

بیچاره فک میکنه من افسردگی مزمن دارم!

ی بار هم ک خواستم نگریم........این مرض ی جمله گف بعد بم نشونش داد

چ اشک هایی ک من نریــــــــــــــــــختم

آخه جملشو نگاه کنین :

 

 

حوای این دنیا منم.......همان ک ب هوای تو نفس میکشد............

 

همان دخترک مغروری ک تو غرورش را ب آتش رفتن سپردی...........

 

اما لعنتی! تو بگو من با این شعله ها چ کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

اصلا فدای سرت عزیزم...............من باز هم صبورم...........

 

و ب انتظار خاکستر عشقت مینشینم

و باران اشک چشمانم این آتش را خاموش میکنم............ :((((((

 

هـــــــــــی فای من! بازم ک دارم مینویسمش گریم گرف! خیلی قجنگه ن؟؟

بذگریم

داشتیم فوتبال بازی میکردیم 1-1 مساوی شد

کشید ب ضربات پنالتی!

بعد پنالتی رو کردیم ضربه آزاد!!

طرز وایسادن بچه ها در موقع ضربه آزاد ک مثن دیوار دفاعی درس کرده بودن باس می دیدی!

بترکون بود!!!!!

بعد از اتمام بازی داشتم توپو می بردم بذارم تو کمد ک معاون اجرایی مد یهو منو صدا کرد

با شدتی ک اون منو صدا کرد واسه خیس کردن ایزی لایف هم کم بود!!!!

توپو انداختم زمین!

بعد اومده میگه : عمه خانومتون گفته

فردا ساعت 11 جلسه دارین :|      +برو ب بکس بگو

هم ک دززززززززززد! ای..............!!!!!

این چ طرز گفتنه؟؟! :|

+این شیدا منو خفه کرد!!! هی میگه برو تمرین داماش از بدبخت امضا بگیر

خو بچه جان بیا با هم بریم دیه! کی میاد بریم تمرین داماش اوخه!!!!!!!!؟

+تیم عجقمان هم رده سومه3>......18تا بازی بدون باخت.....دلتون بسوجه :))))

+جفی هی تیکه کلامای منو می دزده! ی چیز گفته بود بعد من گفتم تو پانکراسم ، بعد دیگه الان کللللللللللل مدرسه از این استف میکنن! هه هه ! مخترعش خودم بودم :دی

+ی وب دیگه هم درس کردم ! خصوصیه! آدرس نمیدم :دی

+ ایمیل میزنم هر روز ب روزنامه پرس...چاپ هم میشه .... بوخونین!

.

.

.

.

.

 

روزگار نبودنت را برای من دیکته می کنند............

 

نمره ام باز می شود صفر!

نبودنت را یاد نگرفته ام.............

.

.

.

.

.

 

خبر فوری!

 

سردار رویانیان برای بازی روز جمعه با ایمون زائد ب توافق رسید!

 

خبر حاکی از این است ک رحمتی بعد از شنیدن این خبر از دقیقه 80 ب بعد از استقلال خداحافظی می کند!!!! :دی

 

 

 

 

 

+در آستانه ی دربی قیمت ایزی لایف ب شدت گران شد!!! :)))

کارشناسان دلیل این افزایش قیمت را تقاضای زیاد استقلالی ها برای روز دربی می دانند !!!!!!!!! :دی

 

 

نوشته شده توسط زکـیـــــــــــــــــه چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, (22:18) |

سیلام

خوشین؟

سلامتین؟

ش خفرا؟

شرو میکنیم با هفته ای پاستیلی !

آخ جوووووون پاستیل ! 3>

امتحان زبان E داشتیم بعد من رفتم هی سایت پرس چرخیدم و دوجتانم را در آنجا یافتم ،

هی بازی پرس نیگا نیگا کردم و حرص خوردم و خلاصهههههه هیچی نخوندم :دی

رفتم سر جلسه ی امتحان دیدم هـــــــــــــــــی فای من!چقدررررررررر این سوالاش سخته!

البته فقط ص اولش سخت بود....! بلاخره با هر مکافاتی بود امتحانمو دادم اومدم پایین با بکس چک کردم دیدم آخ جون! اشتب نوشتم !!!! :دی

این دیگه یعنی انده خری:هندسه رو 1/5 نمره غلط دارم...ینی خدایا منو بکش! خیلی خنگم....

و

بارررررررررررون! هورررررا !

بازم زد ب سرم با همون آستین کوتاهی ک زیر مانتوم پوشیده بودم و بدون پالتو برم زیر باروووون! چاییییییییییدم تا خونه!!!

+ریاض را گندیدم!معلممون گف تر زدی !

زبان E را خدا میداند چ گندی زدیییییییییم!!! زیستو چی میگی؟!؟!؟!؟

من خیلی بخوام بدرسم موقع امتحن ی ربه!

بعد فرض کن من(واقعا من؟؟؟؟؟؟) از ساعت 8 صب 5شنبه تا 10 شب جمعه درس بخونم!!!!

مغزم انقـــــــد تعجب کرده بود ک هنگیش تا سر امتحن موند !و....سر امتحان!پ شرا هیشی یادم نمیومد؟!؟!؟!؟من ک این همه خونده بودم : (

ای خدا لعنت کنه این تجرب رو ! آخه منو چ ب تجرب! ی غلطی کردم باس پاش وایسم دیه.... چ میشه کرد؟؟!؟؟!

این مهرسا+الی سال سومن تو سرویسن ، انقده بکس باخالین ، من+ فری(فرمهر)+الی+مهری(مهرسا)+غیره ، درون سرویس میتررررررررررررررکونیم! انقد خوکش میذگرهههههههه! :))

+لازم ب ذرکه ک ما میدانیم 1شنبه ی هفته ی پیش تفلد فشنگ بود ، همسرانش هم ک هیشکدوم شیرنی نیاوردن خسیساااااا ! (ملیکا+نگین)

معلم فیزیک سوال میده مث........بدین شرح:مرده زیک زاک میره شمال بعد اوریب میره شرق سپس جهشی میپره تا شمال و...جا ب جایی؟

خو بچه جان مث آدم راه برو ما جا ب جاییتو حساب کنیم دیه! ا ! مث اسب راه میره!

+دفتر عقاید درس کردم! کیلی خوفه! بعضیا جوابای قجنگ مجنگ بت میدن خیلی بیسته! شمام امتحان کنین!

اینو بیخی! تو کلاس زبانمون چن نفر از بچه ها ک خیلی زرنگ بودن رو تعیین سطح کردن افتادن تو ترم ما! فرض کن! بچه ی پنجم ابتدایی تو کلاس ماس ! این جور موقع هاست ک ب قول فردوس پور عادلی میخوای سرتو بکوبی ب دیفار !

اوخه بچه ! تو برو همون ترم کودکان دیه! تورو چ ب ترم نوجوان اوخه! اوره والا !

+بعده امتحان با بکس میریک چرخ چرخ...حال میدهد....تا ساعت دویو نیم(استعاره از خانومه...!) میرسم خونه!

+سوال هفته: بشه ها ساسی مانکن یادتونه؟ انقد بدم میاد از این خواننده ها ک 2تا شعر میخونن میرن رو دور بعد یهو میمیرن! شما شطو؟

+دربی رو کی میبره؟

1-   پرســـــــــــــــــپولیــــــــــس

2-   پــــــ نـــــــــ پـــــــــ استفراغ!!!!!!!

+تذکر هفته : کامنت راج ب دوجین نذارین!دیه تایید نمیکنم! هرچند تا الان خیلیا رو تایید نکردم

درسته ازش بدم میاد اما بی شخصیت نیستم ک توهین کنم

اگه حرف دارین برین وب خودش با خودش بحرفین ، ب من چ!

+ نصیحتی برادرانه ب دخملای گللل: وقتی ی مرد ب خاطرت گریه میکنه بدون از همــــــــــــــــــــــــــــه چیزش ب خاطرت گذشته!از همــــه چیزش......

البته قابل ذکره ن مردای امروزی!!!

+آهنگ هفته:چند لحظه از احسان خواجه بمیری!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پ.ن:واسه چن لحظه خرابش نکن بتی رو ک یک عمرازت ساختم.....

.

.

.

.

.

.

 

معلم گفت:دو خط موازی هیچگاه ب هم نمیرسند مگر اینکه یکی برای دیگری خود را بشکند.....

 

گفتم:من خود را شکستم پس چرا ب او نرسیدم؟

گفت:شاید او هم برای دیگری خود را شکسته باشد.................:((

 

 

 

 

نوشته شده توسط زکـیـــــــــــــــــه سه شنبه 26 دی 1391برچسب:, (14:24) |


شلام

خوفین ؟

من ک عالیم

این آپم تقریبا راجع ب تفلدمه

قبل از این ی تذکر(ب قول خانوم اسکافی جونمممم) :

من از دوجین متنفررررم

پ دیه مخاطب خاص هام اون نی.....

.

.

.

خب شرو میکنیم!

1

2

3

4

5

6تایییییییییییییییییییییییییییییییااااااااااااااا ! کادوی پرسپولیس واسه تولدم این 6تا گلش بود........

بزن کف قشنگه رو ب دو دلیل! :

یکی کریم شوهره مرض ک هتریک کرد

یکی هم ب خاطر پرسپولیــــــــــــــــس و داش علیم

روز تفلدم یکشنبه بود ک 3بسته شوکول بردم مدرسه!

اونم چی!؟!؟؟! باراکای انگشتی!!!!

من کلا زندگیم با انگشت میچرخه!!!!

حالا 3بسته بردم مد ی بسته ش اضاف اومد

رفتم تو کلاس اعلام کردم ک ی بسته اضاف اومده

یهو همه مث.... پریدن روش و بلعیدنش!!!!

رفتم ب حدیث شوکول بدم (اون موقع هنو باش قهر بودم)

ب سقـــــــــــف نگا کردم و دستمو ک شوکول توش بود ب سمتش دراز کردم

ب معنی اینکه وردار!!!

اونم برداشت و تشکر کرد!

گاهی اوقات انقد از اف اومدن واسه کسایی ک باهاشون قهرم خنده م میگیره ک نگو!!!!

اینم از همون موقع ها بود!!!!

از دوجتام کللللللللی کادوهای خوشمزه گرفتم!

چون هنو خیلیا گفتن ک کادوهاشون تو راهه می ذارم وقتی تموم شد همه رو با هم اعلام میکنم!

نمایشگاه گذاشتن تو راهرو

بعد ی زمین فوتبال اونجاس ک ی طرفش بازیکنای پرسه ی طرفش بازیکنای فس فس!

رفتم علی کریمی رو گذاشتم در آستانه ی گل زدن و فرناز مجیدی رو گذاشتم در حال گل ب خودی زدن!

+تو مدرسمون آش میدن!!!!!!!!!!!!!!!!! :دی

ولی بعده این همه خوش گذرونی ی روز ب خودم قول داده بودم حداقل ی بار تو عمرم گریه نکنم اما این معاون پروشی مدرسمون نذاش!

الان همه فهمیدن منظورم کیه!

رفتم اتاقش ......سپس اشکم را درآورد!(اون ........ها سانسوره!)

نشد ی روز هم ک شده در عمرم نگریمL

فاینالم رو هم کاملـــــــــــا تر زدم!

ینی مطمئن بودم ک میفتم!

ولی ...... با کمال ناباوری قبول شدم! J

خداییش تو کلاس خیییلی فک زدم و با معلم خیلی بحث کردم ، باید هم کلاسیم رو کامل میشدم! :دی

مامی هم ب افتخار تولدم شب پیتزا گرف J

حسنا (خاخورم) واسم شال گرف

بابی شلوار لی

مامی هم پالتو و پوتین و بافت

بزن کف قشنگه رو ب افتخار مامی گلم :-*

تو مد هوا سرد بود چن روز

همش مخ بکس رو زدم ک بریم پایین

همه چاییدن !!! من هم از شدت سرما دندونام با سرعت 13هزار کیلومتر در ساعت ب هم میخورد !

داشتم قندیل میبستم! اما نرفتم بالا!

+سرما هم خوردم دم امتحانا :دی

معلم ریاضیمون هم گف ب خاطر تولدت ی مثبت بت میدم

از همینجا هم ازش تشکر میکنم

(خیلی معلم باخالیه جدا از این قضیه )

برنامه امتحانیمون رو هم دادن

همه چیش خوبه ب جز زیست..............

من امسال با عربی و فیزیک خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی مکشل دارم!

دوتا معلم عقده ای گذاشتن واسمون

هردوتا سوالای یکمی زیادی بیش از اندازه وحشتناک سخت میدن!!!!!!!!!!

فیزیک رو 10 هم بگیرم راضیم! عربی هم همینطور!

-         همسر مارا مشاهده نمودید؟! حرکت جوانمردانه ی شیثی جونممممممممممم

-         همسرمان داره میره عربستان L ....ای خدای من....اصن اینا لیاقت بازیکنای خوبشون رو ندارنL

-         ب قول مرض : خودایا.....شی کار کنم اوخه؟....فین فین!

+امتحان ریاضی رو هم تا قسمتی زیادی وحشتناک ر.ی.د.م!!

+دینی رو هم خوف دادم! :دی

.

.

.

.

+یلداتون مبارک با کمی تاخیر ! *

+جهان هم معلوم نی پ کی میخواد نابود شه !!!

 

 

 

 

 

زخمهایت را پنهان کن ..........این روز ها آدم ها خیلی با نمک شده اند.........!

آهنگ :ب خاطر تو جونمو میدم از مجید خراطها و دل تنهاتو از مازیار فلاحی (م.خ)

سال 2013 مبارک

نوشته شده توسط زکـیـــــــــــــــــه چهار شنبه 6 دی 1391برچسب:, (12:33) |
خبر مرگم...!

سیلام

خوفین؟

من اصلااااااااااااااا خوب نیستم

انقد ناراحنم ک نگووووو

حالا بذار اتفاقاتو تعریف کنم بعد میگم چرا اصلا باس خوشحال باشم!

.

.

.

.

.

این چن روز بارون اومده بود

هووووووووورااااااااا

ترکوندم خودمو انقد ک من زیر بارون وایسادم!

من از چتر متنفرم! هیچوقت حتی هنگام تگرگ و سیل هم چتر بالا سرم نمیگیرم!!

چون دوس دارم زیر بارون خیس خیس شم!

خلاصه موش آب کشیده رو گفتم زه کی !

وبا بره بکس شعر مازیار فلاحی (زیر بارون نفساتو دوس دارم) رو خوندیم....

بعد ک بارون قطع شد با بکس مث تیم فوتبال دور هم جم شدیم و دایره تشکیل دادیم!

کلی مسخره بازی در آوردیم از جمله:

مریم حقیقی گف : بچه ها! دفاع تیم حریف ضعیفه!

سوگول گف : هافبک چپشون رو پاس هوایی مکشل داره!

من گفتم : دروازه بانشون علیرضا حقیقیه!(چون مرض داشتم!)

یهو مریم حقیقی غیرتی شد دیه!

بقیقه رو سانسور میکنیم!!!!

بعد همه دس رو دس هم گذاشتیم و هم زمان دستمونو با هم ب سمت بالا پرتاب کردیم! خیلی حال داد !

امتحان فیزیک رو هم باز قهوه ای کردم!

+مامی قرار بود واسم پالتو و بافت بخره ، با این نمره درخشان من واسم شوکول هم نمیگیره!!!

زنگ آخر هم امتحان آمادگی دفاعی داشتیم ، برای فرار از امتحان اول رفتم ب پونه گفتم جلسه داریم ، بعدم رفتم پیش مشاور ک مثلا برنامه درسی بگیرم ازش!!!

داشتم تو وسایل اتاق مشاوره فضولی میکردم ک دیدم رو تقویمش نوشته :26آذر تولد زکیه!!!!!!!!!!!!!!!!!

(در آخر این آپ ب موضوع تفلدم بررسی خواهد شد!)

منو میبینی :    اون از کجا میدونس دیگه تولدمو!؟!؟!؟؟!

حالا وسطای صحبت بودیم ک جفی وارد شد و گف : کجا فرار کردی؟! امتحان کنسل شده !!!!!!!!!

+راستی! چهارشنبه هم امتحان آمادگی دفاعی ترم داریم........

شب هم ک رفتم خونه بابی گف شام نداریم + شام درس کن!!!!!!!

منو جف گرف آجور؟!ناجور!!!!!

پدر و دختر ترکوندیم!

رفتم غذا درس کردم +کللللللللللی مخلفات رنگارنگ ک تو سفره چینده بودم!

بابی کفِش بریده بود!

خلاصه سنگ تموم گذاشتم دیه!!!

جلسه شورا داشتیم ، باس واسه شب یلدا مطلب میاوردیم ، در خانه بودم ک دیدم پریا (یکی از بکس شورا ک خییییلی بچه باخالیه+سال اوله) اس داد بدین شرح : زکی جون من فردا نیتونم واسه شب یلدا مطلب بیارم ، منم ج دادم : باشه عزیزم من واست میارم تو بگو ک خودت آوردی!

واسش چن تا مطلب + عکس پرینت گرفتم

ماشالا رئیس شورا ! بزن کف قشنگه رو !!!

+شنبه فاینال دارم...............

.

.

.

.

حالا میرسیم ب اینکه چرا ناراحنم............ من خییییلی بدبختم خییییییلی............اصن امسال زجر آور ترین سال زندگیمه.............یعنی شبا تا سر صب جون میدمااااااااااااا ....

حالا تو این شرایط حدیث هم گذاشتو رف........

مٌــــــــــــــــــــــــــــــــــــــردم............ینی اینکه الان داره مینویسه نمیدونه چی داره مینویسه!

از مرگم ی پله اونور تر...........

جهان نابود شه راحت شیم بابا اه..........

+26آذر(یکشنبه) تفلدمه........تبریک نداره هااااااااا !

کسایی ک ب یادمن و لطف دارن بهم تسلیت بگن بهتره ب خدا !

چون تولدم نشون میده ک باس ی سال دیگه این زندگی مسخره رو بگذرونم.....واااااااااااای فکرشم میکنم دوس دارم سرمو بکوبم ب دیوار...........!

میلسی ک آپمو خوندین............

+امرو12/12/12 ......!ازون روزاستااااا !

+ب دلیل امتحانای ترم شاید یکم دیرتر آپ کنم.....

 

 

 

 

 

 

 


این روز ها.........

                              رگ هایم...............

                                                            حس هم آغوشی.................

 

 واسه حدیث:

حرفهای آخرت را زدی و رفتی ؟
میگذاشتی من نیز حرفهایم را برایت بگویم
لحظه ای صبر میکردی تا برای آخرین بار چشمهایت را ببینم ،
حتی اگر شده در خیالم دستهایت را بگیرم
چه راحت شکستی دلم را ، حتی نشنیدی یک کلام از حرفهایم را ،
چه راحت پا گذاشتی بر روی دلم ،حالا من مانده ام و تنهایی و یک دریای غم
چه آسان دلکندی از همه چیز ، نه دیگر بی تو در این دنیا جای من نیست …
به جا ماند خاطره های شیرین در لحظه های با هم بودنمان و همه ی این خاطره ها در یک لحظه بر باد رفت …
فکرش را هم نمیکردم این روز بیاید ، همیشه فکر میکردم فردا دوباره لحظه دیدارمان بیاید…
این روزها خیلی دلم گرفته ، سردرگم و بی قرارم ، حس میکنم آخرین روزهاست و در این لحظه ها حتی میتوانم نفسهایم را بشمارم…
نفسهایی که دیگر در هوای تو نیست ، ثانیه هایی که به یاد تو است و در کنار تو نیست ، لحظه هایی که حتی به خیال تو نیست …
تا قبل از آمدنت ، داشتنت برایم رویا بود ، با همان رویا سر میکردم زندگی ام را ، تا تو آمدی ….
حقیقت شد آن رویای شیرین ، تا تو رفتی ، کابوس شد آن لحظه های شیرین و اینجاست که دیگر حتی رویای تو نیز دلم را خوش نمیکند ، اینجاست که تنها تو را میخواهم نه نبودنت را…
حرف آخرت همین بود؟ خداحافظ؟
صبر میکردی اشکهای روی گونه ام خشک شود و بعد میرفتی ، حتی تو برای آخرین بار هم که شده آرامم نکردی …
گفتی خداحافظ و رفتی ، چقدر تو بی وفا هستی….

 

 

 

 

 

 

+امروز با تمام دنیا قهرم! اما اگر تو صدایم کنی با تمام حماقت و سادگیم باز میگویم :

جـــــــــــــــــانم ..........!(مخاطب خاص)

 

نوشته شده توسط زکـیـــــــــــــــــه چهار شنبه 22 آذر 1391برچسب:, (19:17) |
استفراغ در رشت

 

سهلام

خوفین همه آیا؟

ما ی بار خواستیم بریم استفراغو ببینیم فقط جهت تضعیف روحیشون!!!!

سعادت نداشتن موقع رفت منو ببینن دیگه!

یکشنبه ساعت 5/30 پرواز داشتن ب رشت ، من از ساعت 5 فرودگاه بودم

ی سربازه اونجا بود گف:من 41 ساله اینجا کار میکنم بت میگم با این مه پرواز کنسله!

(من زنگیده بودم لیدر استفراغ ک اون گف بازیکنا دارن سوار هواپیما میشن!)

پس ب این دلیل با سربازه شرط بستیم ک ی ناهار مهمون ما اگه اینا نیومدن!

حالا بشمار ی ساعت!

دو ساعت

د مگه میان!

ک یهو اعلام شد پرواز کنسل شده!!!!!!!!!!!!

منو میبینی:

تا ساعت 9 اونجا بودم..!

ولی خدایی هوادارای استفراغ بکس باخالی بودن!

با همه ی دخملایی ک اونجلا بودن دوس شدم!

داشتیم گپ میزدیم  یهو ساره لو داد ک من پرسی ام!

کله ی 30 نفر آدم ب سمت من چرخید!

حالا همه با هم حرف میزدن مگه میتونستم ج بدم!

اما دهن چن نفرو سرویس کردم!

از جمله ی نفر ک ب علی کریمی فوش داد و منم ..........

بلاخره یکشنبه مث لشکر شکست خورده برگشتیم خونه......

تا 3شنبه

ساعت7/30 پرواز برگشت ب تهران داشتن من از ساعت6 اونجا بودم

بعد از ی ساعت معطلی بلاخره تشریف فرما شدن!

یهو این سربازه سگ شد!نذاش حتی ی نفر ب بازیکنا نزدیک شه.....!

فقط تونستم از خسرو – میلاد – آرش امضا بگیرم

خدایی فقط اون سه نفر با اخلاق بودن اونروز ...همه مغرور بودن...

ن تورو خدا! مگه پرسپولیس ان ک با اخلاق باشن؟!؟!؟؟!؟!؟

مصی جونم گف ک از امین منوچهری واسش امضا بگیرم اما نشد دیه.....

ی سربازه منو دیده میگه : آخه پرسپولیس داره میره تو میای ، داره برمیگرده تو میای ، استقلال داره میره تو میای ! آخه تو چقد میای آخه!حالا خوبه از همه ده تا ده تا امضا داریا!!!!

اول از همه خواستم از خسرو امضا بگیرم دستم رو از دفترچه ورنمیداشتم! خسرو گف: میذاری امضا کنم؟!؟!؟!؟گفتم باشه! آخه هی داش گاماس گاماس امضا میکرد و بازیکنای دیگه هم داشتن میرفتن

منم دفترچه ام دس خسرو بود!

خلاصه بعد ی ساعت همراه بودن با استفراغ و کر کری خوندن رفتیم خونه!

 

+من همیشه میرم فرودگاه پیش پرسپولیسیا ، ولی دفه قبل فک میکردم بازی تو تهرانه و نشد ک برم

ایندفه هم ب این دلیل رفتم ک کری بخونم چون باخته بودن!

چون تیم استفراغه امضاها رو میذارم!!!!

خسرو:

میلاد ک اول اسممو اشتب نوشت ریحانه!!!

بعد گفتم درس کرد!:

آرش ک واسم سلول کشیده فک کنم!!!

اصن ندید داره چی امضا میکنه!:


نکته ای با کمی تاخیر!

تولد یکتا جون رو بش تبریک میگم

 

 

 

آغوشی باش و مرا به اندازه ی تمام اشتباهاتم بغل کن ، بدون آنکه حرفی میانمان رد و بدل شود ، فقط نگاه باشد و نفس ، زندگی آنقدرها دوام نمی آورد ، همین حالا هم دیر است...!!!

 

تف به این زندگی که انقدربه خاطرش گریه کردم و اون حتی یک لحظه منو نفهمید...!

 

 

  • خاطرات را باید سطل سطل از چاه زندگی بیرون کشید خاطرات نه سر دارند؛ نه ته ! بی هوا می آیند تا خفه ات کنند میرسند گاهی وسط یک فکر گاهی وسط یک خیابان... و گاهی حتی وسط یک صحبت... سردت می کنند؛ رگ خوابت را بلدند! زمینت میزنند ... خاطرات... تمام نمی شوند ... تمامت می کنند ... !! 

  •  

     

     

     

    +اسمم داره یادم میره ....چون تو صدام نمیکنی........(مخاطب خاص)

 


 

 

 

 

 

 

 

 


نوشته شده توسط زکـیـــــــــــــــــه جمعه 17 آذر 1391برچسب:, (14:59) |
ی آپ محرمی


سلام سلام!

سلام ب گرمی دیت اونایی ک تو این ایام واسه امام حسینشون سینه زدن....

سلام ب گرمی مرام اونایی ک تو این ایام مارو فراموش نکردن و دعامون کردن...

خدایی دعام کردین؟!؟؟!؟!؟ولی من همتون رو دعا کردم...........

1،2،3.....شروع میکنیم!!!

از تاسوعا شروع میکنم...!صب ساعت 7پاشدم رفتم مسجد تا ساعت 12شب رسیدم خونه!

از صب ک رفتم تو مسجد یکم مگس پروندم تا ساره بیاد!

بشمار1

2

3

13!!!!!

بلاخره ساره اومد و طبق معمول مسجد رو روسرمون خراب کردیم!

آقا ما ی بار خواستیم بچه ی خوفی بشیماااااااا ! مگه اینا میذارن!

کاملا صافو ساده و محجبه رفتم مسجد تا شب نصف بچه های مدرسه رو دیدم!

هر کدومم ی تیکه بم انداختن ک چرا حجاب کردی!

+شب هم رفتیم ی جایی با بره بکس ک باس چادر میذاشتیم.....عجقمو دیدم!

البته ندیدمشا! رفتم مطهری ک ببینمش اما ندیدم ، داشتم برمیگشتم ک یکیو از دور دیدم شبیه مائده بود.....داشتم با دقت نگا میکردم ک ببینم هس یا ن ک دیگه ازمون گذش ، یهو ساره گف : روژیـــــــــــــــــــن!!!

منو میبینی:بدشانسی فقط از پشت دیدمش

خدایا! من اعتراض دارم!خو منم دلم واسش تنگولیده بود چرا اون باس منو ببینه اما من ن؟؟؟؟؟

جالب اینجاس ک اون اومده بود همون جایی ک ما بودیم و ما رفته بودیم مطهری!!!

یعنی اون اومده بود پیش ما ولی مار فته بودیم پیش اون!!!!!!!

و

میرسیم ب عاشورا!ساعت 20دیقه ب 8 بابام بیدارم کرد ک برم مسجد  ساعت 19 دیقه ب 8 حرکت کردیم!!!!

بلاخره با هر مکافاتی بود رسیدیم  مسجد و بازم مخ بره بکسو زدم ک بریم مطهری!

ولی ایندفعه دیگه شانس نداشتم اصلا ببینمش.....

از ساعت 11 تا 4 بیرون داشتیم دور دور میزدیم ، من همیشه کتونی میپوشم و عادت ب کفش ندارم

جو منو گرف و عجب زمانی هم بیلاوارس گرف آخه!

از ساعت 11 تا 4 فرض کن من با کفش.....

پاهام همه تاول زد....و همه خونی شده بود دیگه!

و

بدبختی اینکه شام غریبان دیگه ب علت پاهام نتونستم برم....

بچه ها رفتن ولی من نرفتم...

.

.

.


تو مدرسه با بره بکس هیئت عزاداران تشکیل داده بودیم مثلا!!!فلش میفتاد نمیتونستم خوب بگیرم !


اینم عسک میز مدرسمه!!!خانم اسکافی و شیث ک کاملا مشخصه! و R بارانش کردم!

+اون تیکه ی سفیدم مثلا واسه تقلبه م تا حالا ی بارم روش چیزی ننوشتم!اصولا من ی جور دیگه کار میکنم!


.
.

.

.

.

مخاطب خاص جون من! اینو بخون:

فکرشو بکن ی شب باهم ی گوشه ای تنها باشیم

با چارتا دیوار و ی سقف جدا ازین دنیا باشیم

من باشم و تو باشی و ی جفت دلای بی قرار

فرصت خوب انتقام از لحظه های انتظار

فکرشو بکن عروسکم ب اون شب پرالتهاب

چشماتوروی هم بذار امشب ب یاد من بخواب

فکرشو بکن دستای من رو قلب تو جون بگیره

ن ساعتی باشه ک شب سر بره و تموم بشه

ن هیچکسی سربرسه ثانیه ای حروم بشه

هرگز ندیدم ب گلی لبخند زیبای تورا

هرگز نمیگیرد کسی در قلب من جای تورا

 

 

یعنی میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟



 

نوشته شده توسط زکـیـــــــــــــــــه یک شنبه 5 آذر 1391برچسب:, (20:58) |
خخخخخخخخ

سلیوم؟

شوطورین؟

خوفین همه؟

-از پنجشنبه شروع میکنیم....

پنجشنبه ها صب کلاس مدرسه ثبت نوم کردم

آقا سر کلاس داشتم اس بازی میکردم ک یهو....

زارررررررررررت!

گوشیم از دستم افتاد!

هر تیکش ی جا پلاس شد!

ولی خدا رو شکر ک معلمه ندید

ابلته!فکر بد نکنیدا ! داشتم با حدیث اس بازی میکردم....

بعد کلاس هم رفتیم با بره بکس چرخیدیم....

و....

رفتم خونه لیدا اینا ! ک مثلا بش انگلیسی یاد بدمآخه فاینال داش....

+(اینا ترم جوانن و سه روز در هفته کلاس دارن ...ترماشون هم یک ماهو نیمه ست ب خاطر همین الان فاینال دارن)

اتفاقا تنها موضوعی ک بش نپرداختیم تو خونشون همین موضوع بود !

(ولی خدایی ی 20 دیقه باش کار کردم!!!!)

+خونشون رو عوض کرده بود و کلی وسایل جدید خریده بودن.... (مبارک باشه)

چون ما از 24 ساعته شبانه روز 25 ساعتشو داریم با هم میحرفیم زیاد خونشون حرفی واسه گفتن نداشتیم!

کلا مث همیشه خونشون خوش گذش...

-بعدش میرسیم ب امروز ک شنبه ست....

ورزش داشتیم!این معلم ورزشمون مارو برد نمازخونه ک ازمون انعطاف بگیره....

تا نمازخونه رو دیدم زدم زیر گریه

چیه خب؟یاد خاطراتم با روژ افتادم.....کلـــــــــــی خاطره داریم اونجا....چون میرفتیم تئاتر تمرین کنیم .... حتی جمعه ها ....

 

بذگریم...(هرچند من ک نمیذگرم!)

معلم ورزشمون ی حرکتایی گف دراز بکشیم و انجام بدیم ک نگو!

ترکیدیم از بس خندیدیم...

بعدش هم گف چشماتونو ببندین و فک کنین تو جنگل هستین!..

ولی بچه ها بی جنبه بازی درآوردن گف نمیخواد!اصن پاشین!

منم رو ب مرض گفتم: تازه داشتم باهاش تو رویاهام قدم میزدماااااا

ک یهو معلممون شنید و گف: با کی؟

منو میبینی

بعدش هم ک رفتیم حیاط کلی راجع ب حدیث با مصی حرفیدم...

راستی گفتم حدیث!

با این گند اخلاق این 2ختره هر کی باشه 2روزه اسهال میگیره

ی ساعت منتظرش وایسادم ک بریم پایین

گفتم بیا دیگه حدیث جون...بیا بریم...

خانوم برگشته میگه : ن من نمیام! سرم درد میکنه.....

جالب اینجس 2دیقه هم نشد ک دیدم دس نگینو گرفتو رف پایین

زنگ ک خورد تشریف آورد بالا گفتم از دستت ناراحنم....

دلیلشم گفتم...

جالب تر از همه اینه ک ب جای اینکه من از دستش ناراحن باشم ایشون واس من اف میان

ب خدا قسم اگه عشقم بم نگفته بود باش خوب باشم تا حالا ی طوری حالشو گرفته بودم ک....

همه میدونن من بدجـــــــــــــور عصبی میشم

هر وقت با دوستام بودم رفتم دنبالش و آوردمش پیش خودم  ..... اما اون چی؟

هر زنگ با یکیه ! میریم تو حیاط میبینه من تنهاما اما میره با بقیه...

اصن ب قول مصی انقد نازشو کشیدم فک کرده کی هس....

راستی اگه من تو مدرسه مصیو نداشتم باس چ میکردم...؟

همیشه حرفامو میشنوه.....برخلاف حدیث ک همش میگه :واااای!

از این بذگریم!

زنگ آخر امتحان اخویات داشتیم.......

این دختره ک بقل من میشینه(کوثر) بش گفتم تو درس 3رو بخون من درس 5 رو میخونم....

اونم گف باشه....

ورقه هارو داد دیدم هی وای من

همه ی سوالا از درس 3ست جز 2تا !

اون 2تا سوالو ج دادم و بش گفتم بدو بیا ورقه هامونو عوض کنیم...

هی چن بار این زنه برگشت خواستیم عوض کنیما .... اما نشد

سپس رو کردم ب درو دیوار ک دیدم یکی از بچه ها داره منو نیگا نیگا میکنه....

عزیز دلم همه ی جوابا رو بم رسوند! اونم در 2دیقه ی آخر!

اما بازم یکیو ننوشتم چون ورقه هارو گرف!

بعدش هم ک رفتیم کلاس زبون.....با هنی طبق معمول کلــــــــــــی تو کلاس معلمو دس انداختیم....

بعد کلاسم ی پسره زشت دم در وایساده بود....

ما همیشه میریم جلو آینه وایمسیم ..... اونم دقیقا هونجا وایساده بود....

اوشون فک کردن ک ب خاطر اون اومدیم اونجا وایسادیم ...

پس مجبور شدیم دور شهر بزنیم تا از اونجا ک آینه ست رد نشیم

 

 


همه میگویند دلتنگ نباش.....

ای خدای من! انگار به آب میگویند خیس نباش.....

نوشته شده توسط زکـیـــــــــــــــــه شنبه 27 آبان 1391برچسب:, (19:14) |
مرتضــــــــــــــــــی پاشایــــــــــــــــــــی...

سلوم...

متن چن تا آهنگ 20 پاشایی رو اومدم امرو واستون بذارم....

امیدوارم خوشتون بیاید...

 

 

 

شاید بپرسی از خودت:

شاید بپرسی از خودت کجام و در چه حالیم

برای دل خوشیت میگم خوش باش عزیزم عالیم

اما حقیقت اینه که بدون تو شکسته ام

رو مرز مرگ و زندگی بدون تو نشسته ام

شاید بپرسی از خودت چی شد کجا رفته صدام

حق بده بهم که بعد تو نخوام با دنیا راه بیام

شاید بپرسی از خودت چی شد که بی نشون شدم

برای دل کندن ازت ندیدی نصف جون شدم

چطور دلت اومد بری:
چطور دلت اومد بری
بعد هزارتا خاطره
تاوان چی رو من میدم
اینجا کنار پنجره
چطور دلت اومد بری
چطور تونستی بد بشی
تو اوج بی کسیم چطور
تونستی ساده رد بشی     
چطور دلت میاد بامن
اینجوری بی مهری کنی     
شاید همین الان توام
داری بمن فکر میکنی          
چطور دلت اومد که من
اینجوری تنها بمونم     
رفتی سراغ زندگیت
نگفتی شاید نتونم
دلم سبک نشد ازت
دلم هنوز میخواد بیای
حتی با اینکه میدونم
شاید دیگه منو نخوای
بذار که راحتت کنم
از توی رویات نمیرم
میخوام کنار پنجره
بیادت اروم بمیرم
-------------------------
چطور دلت اومد بری
بعد هزارتا خاطره
تاوان چی رو من میدم
اینجا کنار پنجره
چطور دلت اومد بری
چطور تونستی بد بشی
تو اوج بی کسیم چطور
تونستی ساده رد بشی     
چطور دلت میاد بامن
اینجوری بی مهری کنی     
شاید همین الان توام
داری بمن فکر میکنی          
چطور دلت اومد که من
اینجوری تنها بمونم     
رفتی سراغ زندگیت
نگفتی شاید نتونم
دلم سبک نشد ازت
دلم هنوز میخواد بیای
حتی با اینکه میدونم
شاید دیگه منو نخوای
بذار که راحتت کنم
از توی رویات نمیرم
میخوام کنار پنجره
بیادت اروم بمیرم

میمیرم:

آخه عاشقم میدونی

بگو همیشه میمونی

نرو دیوونه ی من می میرم

نزار اشکاتو ببینم عزیزم نازنینم

دیگه طاقت ندارم  می میرم

نرو یکی یک دونه ی من

سر بزار روی شونه ی من پیش من دیگه گریه نکن      می میرم

با دلم دیگه بازی نکن با چشات منو راضی نکن

که بری از خونه ی من می میرم...

عشق من:

عشقی که با تو شد تو قلبم پیدا
حسش می کردم تو خواب و تو رویا
نبودی ندیدی تنهای تنهام
عشقت توی قلبم یعنی عشق من
عشق من عشق من
عشق من جون من از تو میخونم
ناز چشای تو آتیش زد به جونم
عشق من جون من قلبم می لرزه
میدونی نباشی دنیا نمی ارزه

عشقی که با تو شد تو قلبم پیدا
حسش می کردم تو خواب و تو رویا
نبودی ندیدی تنهای تنهام
عشقت توی قلبم یعنی عشق من
عشق من عشق من
عشق من جون من از تو میخونم
ناز چشای تو آتیش زد به جونم
عشق من جون من قلبم می لرزه
میدونی نباشی دنیا نمی ارزه
عشق من جون من

عشق من جون من از تو میخونم
ناز چشای تو آتیش زد به جونم
عشق من جون من قلبم می لرزه
میدونی نباشی دنیا نمی ارزه
عشق من جون من از تو میخونم
ناز چشای تو آتیش زد به جونم
عشق من جون من قلبم می لرزه
میدونی نباشی دنیا نمی ارزه

چند روز:

چند روزه دل دیوونه میگیره همش بهونه
آی
آتیشم میزنه هرشب جای خالیت توی خونه
دله من!هواتو داره دیگه طاقت نمیاره
این!این دل همیشه گریون مثل ابرای بهاره
.
.
.
کی تورو دوست داره قد یه دنیا؟
کی می خواد با تو باشه حتی تو رویا؟
دنباله جای پاهات روی شن های قشنگ و خیس دریا
نگو که رفتن تو سهم من دل من طاقت نداره می شکنه
نگو که باید جداشیم نگو قسمت من و تو رفتنه
.
.
.
کی تورو دوست داره قد یه دنیا؟
کی می خواد با تو باشه حتی تو رویا؟
دنباله جای پاهات روی شن های قشنگ و خیس دریا
نگو که رفتن تو سهم من دل من طاقت نداره می شکنه
نگو که باید جدا شیم نگو قسمت منو تو رفتنه

ماه من:

ماه من
هنوزم میشینمو سر به زانو میگیرم
گریه میکنم برات کمی اروم میگیرم
نمیشه باتو نبود
نمیشه ازتو نخوند
نمیشه حرفی نزد
نمیشه که بیتو موند
منم اینجا رو زمین
تو تو سقف اسمون
نرو پشت ابرغم
یکمی پیشم بمون
اخه تو ماه منی ولی پنهونی ازم     
میدونم یدونه ای توچی میدونی ازم
---------------------------------
هنوزم میشینمو سر به زانو میگیرم
گریه میکنم برات کمی اروم میگیرم
نمیشه باتو نبود
نمیشه ازتو نخوند
نمیشه حرفی نزد
نمیشه که بیتو موند
منم اینجا رو زمین
تو تو سقف اسمون
نرو پشت ابرغم
یکمی پیشم بمون
اخه تو ماه منی ولی پنهونی ازم     
میدونم یدونه ای توچی میدونی ازم


 

نوشته شده توسط زکـیـــــــــــــــــه جمعه 26 آبان 1391برچسب:, (12:5) |
زیر بارون نفساتو دوس دارم...

سلوووم

واااااااااااییییییییییییی بارووووووووووون....

امروز انقد با بره بکس زیر بارون قدم زدیم ک نگووووووووو...!

ولی چون همه بودن فقط یکم گریستم...!

ولی حیف!انقد دوس دارم با اونی ک میخوام ی بار زیر بارون با هم قدم بزنیم.....(یعنی میشه؟)

دیروز هم ک حس بچگیمون گل کرده بود شدیدا !!!همه ی بازی های دوران کودکی رو دوباره تجربه کردیم!

از جمله : عمو زنجیر باف - این دختره اینجا نشسته - سلام سلام خاله بزغاله - پی پی پینوکیو - اتل متل توتوله - کلاغ پر و....

بعدش هم ک با هم قطار شدیم ب درازای صف انتخابات مجلس!!!(آخه کل کلاسمون بودن!)

اوووووووووف!امتحان ریاضی داشتییییییییم

دقیقا تا ورقه ها رو داد یک اتفاق ناگوار افتاد!آقا مگه میذاره من برم پایین؟!؟!؟داشتم میمردم....

(دسشویی نداشتما! ی چیز دیگه بود! نمیشه گف!)

و....باز هم ی امتحان دیگری را گندیدم....

این حدیث جونی ما هم ک همش با عشق ما میپلکه! خوش ب حالش... عجب سعادتی داره...

اومده میگه میدونی معنی د.ی.و.س چی میشه؟!؟!؟!منم بش گفتم!

بعد بم میگه روژین گفته از تو بپرسم!

بعد هم اضاف کرد: روژین فردا کلاس زبان نمیره ، چون تفلد دوستشه ! منم گفتم میدونستم( جدی جدی میدونستماااااا)

آخه من از دیوانگی بسیار هر روزی ک عجقمان کلاس زبون داره باس برم دم خونشون وایسم ببینمش

عاشقی بد دردیه نه ؟

+جلسه شورا هم داشتیم.....باس پول بگیریم از بچه ها واسه نظری

.

.

.

.

.

امروز بعد از مدرسه حس آیس پک خوردن در من جوانه زد...!

هوا هم ک سرد بووووود...آخ جونمی جون....

همراه سه نفر از بره بکس : مصی - مریم حقیقی (اسم علیرضا حقیقی رو بیاری درجا میزنه زیر گریه!) و هدیه رفتیم...

همه چیزای داغ سفارش دادن جز من!(بنده آیس پک سفارشیدم!)

خخخخخخخخخخ

اومدیم بعد نوش جان کردن سوار ماشین شیم ک بریم خونه ..... یهو دم خونه ی روژین اینا ی خانومه اومد جلوی من و گفت ک واسش شارژی ک خریده بود رو وارد کنم!

سه نفری داشتیم اون شارژ رو خراش میدادیم!

سه چهار بار ک زدیم دیدیم هی نمیگیره

بعد متوجه شدیم ک این خانومه شارژ رو اشتب گرفته!

خطش ایرانسل بوده رفته شارژ همراه اول گرفته!

بلاخره فهمیدیم ک ی ساعت سرکار بودیم!

با هزار جور مکافات(ک بماند) بالاخره رسیدیم ب خونه

.

.

.

.

.

.

الان هم فکر کنم 1313 باری باشه ک دارم این شعر میبخشم پاشایی رو میگوشم

هیچکس پاشایی نمیشه

.....

 

 

هی تو! ..!

تو ب تک تک لحظه های من یک "بودن" بدهکاری....

نوشته شده توسط زکـیـــــــــــــــــه سه شنبه 23 آبان 1391برچسب:, (18:1) |

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد