دست نوشته های یخی
به نام نامی که جز نام او نامی نیست...
سلامی به گرمی مرام بعضیا...!

سلام عجقیام...خوفین؟

امروز اومدم ی اعترافی بکنم.....تا امروز نمیدونستم انقد ادم حسودی تشریف دارم!.....ولی دیدم آره!هستم!بدجورم هستم!....

خیـــــــــــلی ب حدیث حسودیم میشه....ن ب حدیث...بلکه ب همه....ب ی آشغال زیر پاش هم حسودیم میشه... آخه اگه ببینه ی چیزی افتاده زیر پاش ی لگد میزنه بندازتش اونور....اما منی ک دارم زیر پاش میمیرم رو بدون حتی ی نگاه ازم رد میشه....

چقد زود یکی جای من اومد ......منو از تو خاطراتش برد....(باز رفتم تو فاز محسن یگانه!)

آخه همش با حدیثه...درغ از ی نگاه....!

ب خاطر حدیث بام دعوا گرف ، ب خاطر حدیث میخواس بام قهر کنه و ب خاطر حدیث............

یعنی حدیثو صدبار بم ترجیح میده......!

من از حدیث بدم نمیاد ، خیلیم دوسش دارم...دوست خییییییییلی خوبیه

+من نگفتم ک جز من حق نداره با کسی بگرده و ازین جور چرتو پرتایی ک آدمای بی منطق انتظار دارن....

اما بم حق بدین وقتی حتی منو ی نگاه هم نمیکنه ب بقیه حسودیم شه......

وقتی ک با من خوب بود ب کسی حسودیم نمیش ، اما الان...........

خدایا !

ی راهی واکن جلوپام.....

دارم باز از پا در میام....

دارم بازم کم میارم...

من چشمای تر نمیخوام.....

هوامو هیچ کسی نداش....

دستمو ول نکن ی بار.......

(مهدی احمدوند)

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

ازین مدرسه دارم میرم....مامیم امرو رف مدرسه ک پرونده ام رو بگیره...

هی وای من... نمیدونی چقــــد سخته..........

واسه دونستن علتش برین ب :www.a-glassy-night.lxb.ir

.

.

.

.

.

.

.

.

اینم عسک شوکول های تفلد داش علی خودم....این اولی رو از حدیث کش رفتم....نمیدونم دوتا بود آیا؟!؟!!؟؟

آخه اونی ک حدیث بم داد و اونی ک جفی بم داد میفرقید!!!!

این یکی رو هم جفی بم داد... دلم نمیومد بخورمش!!!

 

این آهنگ حسین داتیس رو حتما دان کنید... واقعا قشنگ جواب شاهین نجفی رو داده....

(البته ب غیر از اون تیکش ک اسم شیثو میاره)

برای دانلوداینجاکلیک کنید

نوشته شده توسط زکـیـــــــــــــــــه یک شنبه 21 آبان 1391برچسب:, (11:31) |
تبریک تفلد علی کریمی مخصوصا به عخشم...!

سلام به همه دوستای گلم که امروز اومدن تا تولد داش علی کریمی عزیزمون رو جشن بگیریم...

اول از همه این تولد رو به عشقم تبریک میگم

خب حالا همه اماده هستین؟

من که آمادم نگاه کنین خواننده،نوازنده ، یه عالمه کادو آوردم که این تولد رو باهم جشن بگیریم!

اول همه یه بادکنک دستتون بگیرین

بادکنکارو تو هوا بچرخونینو باهم بخونیم:

تولد تولد تولدت مبارک، مبارک مبارک تولدت مبارک

همه باهم تکرار کنین دیگه...بلند تر ... اهان حالا خوبه...

حالا همه باهم برقصیم

made by Laie

حالا بریم با اهنگ بریباخ برقصیم

دیگه وقت کادو هاست که بیارین،نکنه که همین طوری میخاین بیاین تفلد؟؟

وای دستتون درد نکنه نگا کنین چقد کادو برای داش علی جونم جمع شده!

smile

همه باهم بگین

تا من کیکو بیارم..

بفرمایید اینم ی کیک خوشمزه با شعمای خوشگل:

اينم كيك تولدت گلكم.

تولد تولد تولدت مبارک مبارک مبارک تولدت مبارک با شمعارو فوت کن تا صدسال زنده باشی...

حالا داش علی جونم باید چشاشو ببنده و ارزو کنه بعدا شعماشو فوت کنه!

بشمرید:8-7-6-5-4-3-2-1

هــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوررررررررررررررررررررررررررررررااااااا!

تولد تولد تولدت مبارک مبارک مبارک تولدت مبارک!!

مرسی که تو تولد علی شرکت کردین!

+تو مدزسه ی جشنی گرفتیم ک............اوووووووووووووف

شکلات تولدش بم نرسید!اما پوستشو از حدیث کش رفتم تا یادگاری نگهش دارم.......تو آپ بعدی عکس شوکول رو میذارم(البته پوستشو)

دیگه خدافظ....

 

نوشته شده توسط زکـیـــــــــــــــــه سه شنبه 16 آبان 1391برچسب:, (17:6) |
ژوپس!!!!!!!.......

اروشا اروشا ... پاشو پاشو دیگه .....نمیخوای بری مدرسه!!!!!

اوف مدرسه صبح شده موقع درسه خخخخخخخخخخ

ار تخت اومدم پایین...............

به ساعتم نگاه کردم ساعت ده دقیقه به هفت بود چرا سرویس نمیاد؟؟؟ وااااااااااای جا موندم

اوه کتابام!!!!! کیفم!!!

حالا بدو بدو ....

مامان جا موندم دیر شد...

مادرم بدو زنگ بزن آژانس

و خدارو شکر رسیدم مدرسه

اخخخخخخخخخخخخخخ جان صف نیست

نمیتونین فکرشو کنین که ادم وقتی حال نداره چقدر صف موندن واسش عذاب اوره

میتونین درک کنین؟؟؟؟؟!!!!!

زنگ اول ریاضی داشتیم اخ جون زنگ شیرین ریاضی!!!!

بنا به دلایلی که پرسنل مدرسه با من بدن حالا بمونه چرا.... میترسم ترورم کنن!!!هاهاهاهاهه خخخ...

از چند روز پیش برنامه ریزی کرده بودیم برای تولد علی کریمی .....

که فردا تتتتتولدشه

تولد تولد تولدت مبارک {تو اپ یعدی به این موضوع پرداخته خواهد شد...}

امروز ترکککککوندیم فردا هم اگه خدا بخواد خواهیم ترکوند!!!!!!

قرار بود امروز حدود ساعت شیش برم خونه دوستم ولی برنامه تغییر کرد و چون....

البته محی جونننننننم {محدثه} نمیدونه که برنامه تغییر کرده!!!!!! هه

خب ولی از اونجایی که من خیلی ریلکسم قدم زنان بعد مدرسه حرکت کردم به سمت خونشون حالا بشمار یک قدم دو قدم سه قدم......

رسیدم در خونشون ولی دیگه اینجا خجالت کشیدم منم خجالللللللتی وای مامان منو بگیر!

حالا بشمار یه دقیقه دو دقیقه که کلش پیدا شد از ما رو از این انتظار تلخ در اورد.....!

بعد ناهار  اومدیم نت منم چون کامپیوترم خرابه دارم اینجا مینویسم البته دروغ نباشه محی داره میتایپه

سلااااام بچه ها من سونیا هستم{محدثه}

خوشحال شدم از نوشتن براتون

اروشا دوستای باحالی داره

راستی بچه ها من استقلالی هستم

ایوووول

درووووووود

هه البته اینو به زور نوشتم چون اروشا گیر میداد. ما هم چون متجاوز نیستیم گفتیم وب خودشه دیگه بیشتر از این ننویسم

خب بچه ها خوشحال شدم بهش بگین بازم بیاد پیشم از طرف من خدا نگهدار

.

.

.

.

.

.

چند روز پیش تو رشت بارو ن اومده بود منم که عااااشق زیر بارون قدم زدنم...

وای چه باحال

+ میگن زیر بارون  کسی اشکاتو نمیبینه......

.....

 

 

 

خدایا جای سوره ی عشق در قرآنت خالیست که اینگونه اغاز میگردد:

و قسم به روزی که قلبت را میشکنند و جز خدایت مرهمی نخواهی یافت.....

 

 

نوشته شده توسط زکـیـــــــــــــــــه سه شنبه 16 آبان 1391برچسب:, (16:9) |

سلام خدمت همه ی آجی های گلم که وقتی نبودم باز اومدن ر زدن....

الان هم باز نت ندارما....!

اینقده خبر دارما که نگو!

اول اینکه آقا نمی دونی این مدیر مدرسمون تو مسابقه والیبال چی پوشیده بود!؟

ما که می دونستیم اینا می برن!چون مدیر مدرسه هیچوقت نمیاد جلوی بچه هاش ضایع شه وببازه که!

من از سوم ابتدایی امتحانی یادم نمیاد که تقلب نکرده باشم!ولی سر امتحان زبان نتونستم تقلب کنم و رکوردم شکسته شد!

و اینکه سر ی قضیه ای داشتم می گریستم و امتحان فیزیکو از 10 نمره شدم 25%!

کلا امسال سال رکورد زدنه منه!

مدرسه ماهم که امسال سنگ تموم گذاشت واسمون!لیوان گرفت روز دانش آموز! مال من باب اسفنجیه! ولی من کیتی رو بیشتر دوس داشتم اما حیف که تموم شد و به من نرسید!

+رئیس شورا شدم!(اصلا دوس ندارم! اما اگه منم استعفا میدادم عمم کاری میکرد از زندگی انصراف بدم!)

-امان از دست این گشت ارشاد!دیگه ما رو به...دادن!

-هوراااا!21 آبان داریم میریم شلمچه! دعا کنید شهید شم برگردم!

- این نیو گلکس خر همش امتحان می گیره از سال اول تا پیش دانشگاهی!اه... اعصابمو میریزه بهم! اییششششششششششش....!

-عمم رويژین رو کار داشت،رفتم صداش کردم!اول که اصن ج نداد! بعد داد زدم ج داد منو از زیر مقنعه اش نگا کردبش گفتم که عمم کارت داره سرشو برگردوند اونور وچیزی نگفت!منم رفتم بالا!دیگه نمی دونم رفت پیشش یا نه!اوخی بمیرم براش الهی!

-اینقدر هر زنگ میزنیم و می رقصیم که دیگه حالمون از هر چی رقصه بهم میخوره!

+نگا نکنید الان سر حالما!بد جور داغونم بد جور...!

+نمی تونم فراموشت کنم... حتی یه لحظه...به خدا نمی تونم..میدونم دارم تاوان پس میدم... اما دیگه چقدر؟؟(مخاطب خاص)

.

آلبوم های جدید رو گوش دادین؟عشق من پاشایی-خواجه امیری-افشین آذری-محسن یگانه-مهدی احمدوند(خیلی قشنگه)-فلاحی هم که توراهه!همشون واقعا قشنگن...

+امروز عشقم ازمن تشکر کرد!نترسین بابا! اومد سر صف گفت که ممنون که بهم رای دادین!خب منم که بهش تک رای دادم دیگه!پس از من تشکر کرد...هـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــورااااااااااااااااااااااا

تنها بودن قدرت میخواهد... و این قدرت را کسی به من آموخت که روزی می گفت:

تنهایت نمی گذارم...

بابای

نوشته شده توسط زکـیـــــــــــــــــه یک شنبه 14 آبان 1391برچسب:, (17:43) |
سلام ب همه ی دوس جونیام

سلااااااااام ب همه ی گوگولی مگولیا جیجریا

خوفین ؟ خوشین؟

آقا بازم من متعجب شدم

از دست این کارای عشقم روژین خانوووووووم

هر دفعه ی کاری میکنه ک من دهنم بسته میشه و حتی نمیتونم باش بحرفم

بذگریم

 

موهامو اکستنشن کردم!

الان اومده تا کمرم!

فعلا خبر خاصی تو مدرسه نیس جز :

درس و درس و درس و درس!

و اینکه این از روژین خانوم ما هم خبری نیس

و اینکه چن تا چیز راجع ب کامنتا:

چن تا سوال داشتم!

مریم خانوم میشه خودتونو معرفی کنین؟!؟!؟!؟!؟

در ضمن فک کنم اون بالا نوشته باشم ک ب روژین من توهین نکن...کجا خودشو میگیره؟

خیلیم دخمل گلیه

خب اینکه مشخصه همه ی بره بچه های مدرسه منو میشناسن!

 

و خییییییییییییییییییلی ممنون از آجی ستاره و بقیه آجی های گلمم ک کامنت گذاشتن

فعلا من برم ب بدبختیام برسم!(یعنی همون درس)

 

نوشته شده توسط زکـیـــــــــــــــــه یک شنبه 16 مهر 1391برچسب:, (16:50) |
چهار شنبه...!

آقا امروز پاشدم از خواب صورتم رو شستم،مسواک هم زدم ! بعد رفتم صبحونه بخورم کک طبق معمول اصلا حسش نبود و ب اصرار مامی 2لقمه خوردم!

ساعت7 ک سرویسم میومد من از ساعت 6:15 تا ده دیقه ب 7 داشتم تو اتاقم مگس میپروندم!بلاخره لباسمو پوشیدم و رفتم تو حیاط یکم اونجا مگساشو پروندم تا ی دیقه مونده ب 7 رفتم دم در . این دختره سال اول ک خونش تقریبا بغل خونمونه ی جوریه!اصلا نمیشه باش مچ شد!ی کلمه هم هیچوقت باهم نمیحرفیم!یکم اونو تحمل کردم و خدارو شکر زیاد نبود!سرویسم اومد!دو دیقه تو سرویس هم مگسمو پروندم تا فرمهرو پریا و بقیه بره بکس بیان تو سرویس،فرمهر اومد و طبق معمول مثل خر پرید تو سرویس و وحشی بازی درآورد و پریا هم طبق معمول باادبانه ب همه سلام کرد...

رسیدیم مدرسه...!رفتم دیدم بقیه بچه های گله مون طبق معمول نشستن رو اون صندلی بغل پشت خونه تو حیاط! بهشون گفتم بچه های گرام ما ک کلا زنگای کلاسو میشینیم رو صندلی! دیه پایین حداقل قدم بزنیم! تموم شد !رفتم تو فازه قدم زدن !

این روژین خانم ما کلا همش کارای عجیب غریب میکنه!واسه همینه ک اصلا انقد دوسش دارم!مثلا امرو اومد دس گذاش رو شونم!

زنگ خورد و همه صف وایسادیم ،طبق روال این پرسنل خوشگلمون یکم فک زدن و "ورزش" کردیم!موقع ورزش هم ک من جای شمردن فقط میگفتم13 !بعد یهو دبیر آمادگی دفاعی مدرسه گف ک ساعت 11 جشن دارییییییییم! مث خـــــر ذوق کردیم و هی جیغ زدیم!

تا ساعت 11 ک جشن شروع بشه ی چند بار پارازیت ول کردم بره بکس خندیدن سر کلاس و معلمارو دس انداختیم! همچنین زگ تفریح اول ک رفتیم تو حیاط، اونقد بوفه شلوغ بود ک ترسیدمو برگشتم بالا!زنگ تفریح دومم ک نشستیم تو حیاط و مسخره بازی درآوردیم!...

بلاخره فرا رسید...!جشنو میگم!ما نرسیده دستامونو گرم  کردیم! منم 3تا دستبند پرسپولیس و ساعتمو درآ؛وردم چون انقد دس میزنیم ک میشکنه!

یکی از دوستام روژینو دوس داش ببینه،همه مث ندید پدیدا چشممون ب در حیاط بود ک ببینیم کی میاد،کلی راجع بش حرف زدیم ک یهو یکی صدا کرد "روژین"....مارو میبینیدهنامون نیم متر باز موند!آخه کلی راجع بش حرفیده بودیم و تازه پی برده بودیم ک پشت سرمونه!تازه ی هد هم زده بود ک خیلی خنده دار شده بود!!!

از همون اول انقد دس زدیم و جیغ زدیم ک هنو صدام گرفته! موقعی ک داشتن شکلات پخش میکردن انقدر وحشی بازی درآوردیم ک ناظممون صداش دراومد!بعد اعلام کردن ک توی این شکلاتا ک ی برگه هم توش بود ، هر کی برگه قرمز داره بگه ، چون واسه هرکی قرمز بود باس جایزه بگیره، ما هم ک از خدا خواسته سر دادیم: "قـــــــــــــــرمــــــــزتــــــــــــــــه" !

این برگه قرمزا 3تا بودش ک 2تاش بین دانش آموزا و یکیش بین دبیرا پخش شده بود ،  ک از قضا از دبیرا خانم اسکافی جـــــــــــووووووووون من نفس من عشق من عمر من .... برنده شد!وقتی هم ک اسمشو گفتن همه ما ب احترام گل بودنش از زمین بلند شدیم و دس زدیم و جیــــــــــــــــــــغ! همینطور سردادیم : "خانــــــــــــــــــــم اســـــــــــــــــــکافـــــــــــی"

انقد دس زده بودما ک هنوزم دستام قرمزه! بعدم ک از بین کسایی ک تاحالا نرفتن مشهد 3نفر رو قرعه کشی کردن ک ببرنشون مشهد... مثل اینکه اینا با ایمون زائد قرار داد بستن! ک همه کاراشون 3تاییه!

وقتی هم ک جشن تموم شد ما مانتومون خــــــــــــــاک!

آقا رفتیم سر کلاسمون! ده برقـــــــــص ! نیم ساعته تمام فقــــــــط زدیمو رقصیدیم تا اینکه فهمیدیم زنگ نماز خورده! مث خر پریدیم وضو گرفتیم رفتیم نماز! نماز خوندیمو اومدیم کلاس ، دبیر آمادگی دفاعیمون ی خانم واقعــــــــــــــــــــــا باحال بود و از خنده ترکیدیم !

و این بود امروز ک خیییییییییییییییییلی خوش گذشت ....!

نوشته شده توسط زکـیـــــــــــــــــه چهار شنبه 5 مهر 1391برچسب:, (21:49) |

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد